ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
جمشید(از کتاب حماسه سرایی در ایران)
بنا بر آنچه در شاهنامه ی فردوسی آمده است جمشید پسر تهمورث پس از پدر به پادشاهی نشست ونخست به ساختن آلات جنگ پرداخت و ذوب آهن را آموخت و خود و زره ساخت وخفتان و برگستوان به وجود آورد و در اینکار پنجاه سال رنج برد .
جمشید(از کتاب حماسه سرایی در ایران)
بنا بر آنچه در شاهنامه ی فردوسی آمده است جمشید پسر تهمورث پس از پدر به پادشاهی نشست ونخست به ساختن آلات جنگ پرداخت و ذوب آهن را آموخت و خود و زره ساخت وخفتان و برگستوان به وجود آورد و در اینکار پنجاه سال رنج برد . پنجاه سال دیگر رشتن و بافتن و دوختن جامه را به آدمیان آموخت و طبقات چهار گانه :
کاتوزیان (=آتوریان،آذربان یا همان روحانیان ) و
نیساریان (=رتشتاران یا جنگجویان)و
نسودیان(=پسودیان=کشاورزان) و
اهنوخوشی(=هوتوخشی=دست ورزی یاهمان صنعت کاران)
را پدید آوردو پایگاه هر یک رامعلوم کرد .
سپس دیوان رابفرمود تا خاک را با آب در آمیزند و خانه برآورند و آنگاه گوهر ها را از سنگ بیرون آورد و سپس بوی های خوش را پدیدار کرد و کشتی رانی به مردمان آموخت و در این ها نیز پنجاه سال رنج برد .پس تختی ساخت که چون می خواست دیو بر می داشت و از هامون به گردون بر می افراشت و در روز هرمزد از ماه از ماه فروردین بر اینتخت جلوس کرد و مردم آن روز را نوروز خواندند.جمشید با این نیکی ها و با پرستش خداوند و درستی 300سال پادشاهی کرد و در این مدت هیچ بدی در جهان نبود و کسی از مرگ رنجه نمی شد. جنگ و درد مندی و بیماری و جود نداشت و دیوان رهی وار به خدمت شاه میان بسته بودند و مرغان در برابر تختش صف زده و آدمیان به اطاعت در آمده،
ولی او ناگهان به خود مغرور شد و خویشتن را خدای جهان دانست و چون چنین گفت فر کیانی از او بگسست و هر کس از گوشه ای سر برآورد و سرانجام سپاهی بزرگ از ایران به سوی تازیان رفت و ضحاک را به پادشاهی ایران برگزیدو او به ایران آمد و از ایرانیان و تازیان لشگری گرد آورد و بر جمشید بتاخت و چون جمشید کار را برخودتنگ دید دست از تخت بشست و بگریخت و صد سال پنهان بود و پس از صد سال روزی برکنار دریای چین پدیدار شد و ضحاک همین که او را یافت با اره دونیمش کرد و دو خواهر وی یکی ارنواز و دیگری شهرناز را به زنی گرفت.
جمشید موجودی جاویدان است و اگر چه در شمار خدایان نیست ولی با آن ها برابری داردو در روشنی مطلق آسمانی زندگی می کند وبه آدمیان زندگی می بخشد.در ایران زندگی جمشید و سلیمان به هم شبیه بودند.
جمشید در ادبیات به قدرت و شوکت شهرت دارد